Related image

 

تو راست میگفتی.

باید مراقب آدم هایی که دوستمان دارند باشیم

زیرا آنهایی که دوستشان داریم را معمولا ازدست نمی دهیم

اما آنهایی که دوستمان دارند دقیقا همان هایی اند که از وجودشان بی خبریم

همان هایی اند که بدون هیچ چشم داشتی بهمان محبت می کنند

حتی اگر بی هوا دلشان را بشکنیم بر چشمانمان میخندند وهیچ نمی گویند.

ارزش آنها را وقتی می فهمیم که دیگر آنهارا نداشته باشیم.

پس مراقب آدم هایی که دوستمان دارند باشیم.

 

 

 


 

Image result for ‫کوچ پرستوها‬‎

 

ای پرستو

بال هایم باز است

برای پرواز 

به همان جایی که

فصل سرد به آن کوچ می کنی

هنوز پاییز است 

اما بعضی شب ها خواب میبینم

که برف می آید

آن شب نزدیک بود مشکی تنت را

در میان سفیدی هاگم کنم.

ای پرستو زود تر من را ببر

تا که قلبم

در زیر کولاک زمستان 

مسدود نشود!

.

 

 


Related image

 

باور نداشتم که گل آرزوی من

با دست نازنین تو بر خاک افتد

بیچاره دل خطای تو در چشم او نت

گوید به من :(هر آنچه که او کرد خوب کرد)

(فردای ما)نیامد و خورشید آرزو.

تنها سپیده ای زد وآنگه . غروب کرد.

تو صحبت محبت من باورت نبود 

من ترک دوستی زتو باور نمی کنم!

 


 

Related image

 

از پس روزهایی که گذشت

فقط من ماندمو

چشم هایی که برایم خاطره نوشتند

حال کوله بارم سنگین شده

از لبخند ها

از اشک ها

ازدنیایه 17 ساله ای که

وقتی کوچک تر بود

تا آسمان راهی نداشت

اندیشه های کودکانه ای در سر داشت

اندیشه ی روزی برفی

با مادربزرگش 

زیر برف ها ، فقط یک فنجان آدم برفی

 


 

Related image

 

درگیر احساس گنگ رویاهام.

چقدر زیبا بود

منو تو در زمستان . 

زیر برف ها

آن قدم ها

زمان را به زانو درآوردیم

سفیدهارا زندگی کردیم

گذشته هارا بخشیدیم

در گهواره فراموشی ،

اشک های ریخته را خواباندیم

داستان شاعرشدنمان را گفتیم

تو چه میدانی؟؟

من نقاش هم شدم

رنگ زدم روزهای بی رنگم را

تا زنده بمانم

وببینم فرداهای روشنم را.

 


خدایا. وقتی شبانه کوله بارم را بستی و سپیده دم مرا روانه این دنیا کردی چشمانم بسته بود وگرنه حتمن ازتو می پرسیدم : رفتنم بهر چیست؟؟؟ نفس هایم درد می کند هزاران هزار سوال بی جواب مجاری رگ های قلبم را مسدود می کند گویی هنوز هم چشمانم بسته است. چشمانم بسته است و صدایه پرنده را می شنوم تاروپود نور را بر روی پلک هایم لمس میکنم اوج میگیرم اما نمی دانم مقصد کجاست؟؟ چشمانم بسته است آری هنوز هم چشمانم بسته است
گیرم ای دوست ، از خانه روی گیرم آخر بتوانی ؛ ز دیده چشمم بروی . و تو آخر چگونه می خواهی ، ز دیده قلبم بروی؟؟ گیرم آخر همه شب هایه من سحر بشود برکه از ماه بخواهد که به دریا برود سوگند بدین شکل سرانجام ، به یغما برود و تو میدانی ماه در برکه نگااهش زیباست و گر آخر روزی ، به دریا افتد در دل موج خروشان ؛ همه عمر در غوغاست.
معلم آن چراغ روشنایی معلم در دلم باد بهاری در آن سرما که می لرزید از ترس تن محجوب برگ خسته جانی تو از باد صبا پیشی گرفتی براین جانم برایم شعر گشتی بر دوچشم مهربانت یاد دارم سحرگاهی در آغوش خدا بیدار گشتی چنانت دوست میدارم , ندانی چنانت عاشقم خواهم بدانی
(تنها به تو گفتم:) اتاقم خالی شد وقتی گل های شمعدانی مردند اما؛ دیروز صبح ، وقتی از خواب بیدار شدم در آینه نوشته شده بود: شمعدانی ها هیچ وقت نمی میرند (تنها از تو می خواهم بدانی:) اگر دلیلی برای زندگی نبود شمعدانی هاهم می مردند.
برف می بارید چشم های دخترک کولاک بود میل های بافتنی در دستانش دانه ها را می انداخت یکی از رو ، یکی از زیر. باد سردی می وزید از درز های پنجره به صورتش می خورد دانه های برف آرام بر زمین می نشست شال گردن آبی بلند شده بود دیگر باید دانه هارا کور می کرد وقتی هنوز‌ در چشمانش کولاک بود
((خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی)) درد و غم های مرا از دل و جان می خواندی صبح امروز معنایه سخن هایه تورا فهمیدم آنچه از عشق بگفتی با دل و جانم دیدم عشق وابسته به اشخاص نبود عشق قصه پرغصه اندر میان ما نبود ((عشق راهی رو به آزاذی ولی نزدیک تر)) عشق جایی در وجودت داشت اما ناب تر. ادامه دارد. به پیشنهاد خودتون شعر رو ادامه بدید.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

محفل ایرانی اینجا همه چی هست ارزان سرا داروخانه24 ورزش و نرمش دانلود آهنگ اجناس فوق العاده فروشگاه اینترنتی